del neveshte



در وسطِ يك مهماني در بين خنده هاي بي دليل آدم ها، آنكه بلند تر ميخندد در انتهاي خنده هايش آهِ عميق تري ميكشد. او ميداند كه درد پشت خنده پنهان ميشوند نه دوا. پنهان شدن، تمامِ آنچه ما در اين زندگي خوب بلد بوديم، از همان قايم موشك هاي خردسالي پيدا نشديم تا همين الان. بر روي زخم هاي تنمان لباس ها پوشانديم و بر روي سر شكستگي هايمان مو گذاشتيم. بعد از آنكه با حرف آتش زديم، "دوستت دارم" را آب كرديم و بر رويش ريختيم و باز هم قايم شديم. انگار همه از تصميم هم خبر داشتيم، خبر داشتيم كه تلخ ترين پايان در انتظارمان هست و اما پشت اميد ها قايم شديم. ميدانستيم كه آغوش جدايي دارد و لب ها تا به ابد به لب ها نخواهند چسبيد. همراه شدن قشنگ كلمه اي بود، براي پنهان كردن غصه ي اين همه نرسيدن. ما همه چيز را ميدانستيم، گذشته اي را كه همين الان براي آينده مان ميسازيم را ميدانيم و در آينده خودمان را پشت " اگر بر ميگشتم كارِ ديگري ميكردم" پنهان ميكنيم.
ما آدم هاي هميشه ترسو.

 

#مهتاب_خلیف‌پور

 


خب نگا شما روزا که مطلقا پشت هر پلک زدنی ظاهر میشی جلو چشای سیا سوختمون.
کاری ندارم که تا چشممون بسته میشه میای
اصلا میلمونه
صحبتم سر شباس
صحبتم سر مغزه که اشغال کردی،صهیونیستی مگه؟
مارو که میبینی روزارو سر میکنیم با اون عکسا واسه اینه که میگم حالا بزار شب راحت چشارو میبندیم میریم با یاور قدم میزنیم وسط خاطرخواهیا وسط دل و قلوه غرق میشیما غرق.
ولی شبمونو نگا تروچشات
انقد فکر حوالمون میکنی که خوابمون هی داره نمیاد
نکن خب. زشت نیس؟ خستگی نداری؟
#علیرضا_مواساتی

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Sherry Willie درآمد از اینترنت و ارز دیجیتال و بیت کوین و ... فروش اینترنتی Michelle بیوگرافی داستان برای یک دقیقه Damaris برنامه نویس پی اچ پی مستر سی اس | تخصصی کانتر استریک 1.6